بزرگترین مرجع مقالات ، پروژه ها و هر آنچه که از معماری باید بدانیم
در صورت نیاز به هرگونه پروژه و یا مقاله در رابطه با معماری از طریق
ارسال نظرات و یا شماره تلفن 09334399472 با ما در ارتباط باشید
عبدالعزيز فرمانفرمائيان متولد سال ۱۲۹۹ تهران.
دانش آموخته رشته معمارى از دانشكده هنرهاى زيباپاريس (بوزار).
بنيانگذار نخستين دفتر «مهندسين مشاور» در مقياسى ملى و بين المللى ۱۳۳۳.
تدريس كوتاه مدت در دانشكده هنرهاى زيبا دانشگاه تهران دهه ۳۰.
طراحى و اجراى بسيارى از بناهاى معروف و ماندگار معمارى معاصر به تنهايى يا با همكارى معماران و ديگر دفاتر معمارى ايرانى و خارجى.
يكى از پل هاى اصلى ارتباط معماران ايرانى وخارجى.
شهرسازى در كرج، كرمان، اصفهان وتهران.
تهيه نقشه طرح جامع شهر تهران با همكارى «ويكتور گروئن» آمريكايى با نظر به تأمين يك نظام توسعه عناصر جديد متناسب با فرهنگ ايرانى، حل مشكلات موجود با پیش بینی ۵ میلیون نفر جمعیت.
طراح موزه فرش تهران، كاخ نياوران، كاخ مادر سعدآباد، مسجد دانشگاه تهران و ...
عرضه و معرفى فناورى پيشرفته در بلندمرتبه سازى با روش هاى ضد زلزله
اداره همزمان دو دفتر معمارى و شهرسازى درايران و يونان (تهران و آتن)
فعاليت گسترده در زمينه ساختمانهاى ادارى، مسكونى، بهداشتى و درمانى، فرودگاهى، مذهبى، صنعتى، فرهنگى، تجارى و تأسيسات شهرى.
فرمانفرمائيان جزو نخستين نسل از معماران تحصيل كرده ايرانى در خارج از كشور نيز به حساب مى آيد. جزو كسانى كه در پاريس و در دانشكده «بوزار» تعليم ديده اند و به گسترش آموزه هاى كلاسيك اين دانشكده در ايران آن دوران پرداخته اند. به همين خاطر هم مى توان از او به عنوان يكى از معماران نسل نخست معمارى مدرن و معاصر ايران نام برد.
به دليل اقتصاد راكد و ضروريات بازسازى پس از جنگ ، تنها توجهى نمايشى به معمارى و شهرسازى مى توانست صورت بگيرد. اين دوران تنها به پيدايش نمادهايى از يك هويت ملى روزافزون انجاميد: تصاوير گذشته اى افتخارآميز مانند آرامگاه هاى نوبنياد يا بازسازى شده دانشمندان، شاعران وقهرمانان ملى و تصاويرى كه بر نظامى نوين دلالت داشتند. مانند ميدان هايى با مجسمه نماد رهبرى ملى در مركز آن كه در همه جا به چشم مى خورد. بناهاى يادبود اين دوران، كه عمدتاً قبل از جنگ جهانى دوم ساخته شدند، اغلب كوچك و با طرح هايى هنرمندانه و اجراهايى خوب، گواه تحصيلات طراحان ايرانى در پاريس قبل از جنگ ... بودند. اين طراحان كه با آموزش هاى دانشكده بوزار به ايران بازگشته بودند، تحت سرپرستى معمار و باستان شناس فرانسوى، آندره گدار، اولين مدرسه آموزش معمارى معاصر ايران را در دانشگاه تهران پايه گذارى كردند.
بهترين توصيف ويژگى زيبايى شناسانه نظريه ها و نگرش هاى معمارانه براى بناهاى عمومى «يادمان هاى آريايى» است كه از اسليمى هاى اسلامى نيز بهره برده بودند. تنها فرودگاه مهرآباد اثر محسن فروغى و مشاوران سوئدى وى، ساختمان مجلس سنا در تهران اثر حيدرغيابى و ساختمان دفتر مركزى شركت ملى نفت ايران اثر عبدالعزيز فرمانفرمائيان توانستند نظر عموم مردم را كه به ناگاه با مقياس عملكرد، تكنولوژى و ساخت كاملاً متفاوتى روبه رو شده بودند به خود جلب كنند. گرچه اين بناها ساختمانهايى قابل توجه بودند، اما هرگز به سطح معمارى عالى نرسيدند.
(منبع مجله معمار)
اگرچه اين تحليل شتابزده و صورى هرگز به كام فرمانفرمائيان خوش نيامده و او را واداشته كه در آمريكا پاسخى مكتوب و مطبوعاتى بدان بدهد، اما درست بر چنين اساسى است كه مى توان از حضور فكرى و فلسفى و آفرينه هاى معمارى او ياد كرد و سخنى به ميان آورد. كسى كه بعد از فارغ التحصيلى از «بوزار» پاريس بلافاصله به ايران مى آيد و در دانشكده هنرهاى زيبا دانشگاه تهران با كسانى چون سيمون و فروغى مشغول به تدريس مى شود. مسجد دانشگاه تهران نخستين اثرى است كه او به طور رسمى از خود به جا مى گذارد. اثرى كه «هانرى استيرلن» در كتاب خود آن را در مقايسه با مساجد قديمى، نمادى از هنر ايرانى شمرده است. تدريس در دانشكده هنرهاى زيبا و كار در دفتر ساختمان دانشگاه تهران، نمى تواند پاسخگوى نيازهاى درونى و كنكاش هاى بيرونى اين معمار ايرانى باشد و بالاخره او را وادار به استعفا و به فكر تأسيس يك دفتر مهندسى مى اندازد. دفترى كه تا آن زمان در ايران وجود نداشت و جاى آن را خارجى ها پر كرده بودند. فرمانفرمائيان اما با روح جست وجوگرى كه دارد به تكميل تجربيات خود در اين زمينه مى پردازد و اقدام به تشكيل يك دفتر مهندسى در مقياسى ملى و بين المللى مى كند تا طرف قرارداد دولت ايران در پروژه هاى بزرگ ساختمانى باشد و درست به همين خاطر هم هست كه حالا ردپاى او را در جاى جاى اين شهر بزرگ (تهران) و در سازه هاى مهم بسيارى مى بينيم و مى يابيم.
او براى اين كار از مراجعه به منابع خارجى نيز دريغ نمى كند و ضعف پروژه هاى خود را بدين ترتيب برطرف مى كند. در يك چنين بستر بزرگى است كه بسيارى از معماران درجه يك آن زمان نيز شروع به تجربه اندوزى مى كنند و وارد بازار كار مى شوند. اين موضوع هم به خالى بودن عرصه باز مى گردد و هم به تعدد سفارش هايى كه فرمانفرمائيان مى گيرد و مى پذيرد. نسبتى كه با ورود و خروج وزارتخانه هايى چون آبادانى و مسكن و سازمانهايى چون برنامه و بودجه و ديگر سازمانها و ادارات مرتبط با موضوع ساخت و ساز دائم قبض و بسط مى يابد.
كامران ديبا در نوشته اى دفتر فرمانفرمائيان را به خاطر تعدد كادر فنى و كيفيت حرفه اى و قدرت انجام كار در زمان خود و در خاورميانه «بى نظير» مى شمرد و از جمله دستاوردهاى اين دفتر را «عرصه و معرفى تكنولوژى پيشرفته در ساختمان بلندمرتبه» مى داند كه «باروش هاى ضدزلزله محاسبه شده اند.» نمونه هاى اين بلندمرتبه سازى را هنوز مى توان در تهران و در چندين سازه شاخص ديد. دفتر مركزى شركت نفت، ساختمان وزارت كار، ساختمان وزارت كشاورزى، برجهاى سامان، برجهاى ونك پارك، ساختمان بانك اعتبارات ايران و... از اين جمله اند كه هنوز در بافت شهرى پايتخت خودنمايى مى كنند و در ميان ساختمانهاى بلندمرتبه نوساز مى درخشند.
به طورى كه مى توان در كارنامه او چه در سالهاى ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۷ كه تنها كار مى كرد و چه در سالهاى ۱۳۴۷ به بعد كه دفاتر ديگرى را به همكارى گرفته بود طراحى و اجراى ساختمانهاى زيادى را با كاربردهاى گوناگون پيدا كرد. در اين گستره از طراحى ساختمانهاى ادارى و دانشگاهها و مدارس عالى گرفته تا موزه و هتل و كارخانه و برج و كاخ و مجموعه ورزشى، ترمينال فرودگاه و... يافت مى شود. كارهاى بسيار شاخصى كه از ميان آنها مى توان به كاخ نياوران، كاخ مادر در سعدآباد، كاخ محمودرضا پهلوى در سعدآباد، ترمينال حجاج و ترمينال مسافرى صدهزارمترى فرودگاه مهرآباد، موزه فرش تهران، پاويون ايران درنمايشگاه بين المللى مونترال (۱۹۶۷)، ساختمان پست تهران، ساختمان مركزى اداره تلويزيون ايران، استاديوم آزادى با درياچه، دانشكده كشاورزى كرج، ساختمان هاى دانشگاه تهران در اميرآباد، ساختمان بانك صادرات اصفهان، كارخانه داروپخش درجاده كرج، بيمارستان ۲۰۰تختخوابى براى ارتش در شمال تهران، نقشه جامع شهرتهران (با همكارى ويكتورگروئن)، دهكده خانه دركرج، كاخ پرنس خالد در رياض (عربستان سعودى) و دهها طرح اجراشده ساختمانى و شهرسازى ديگر اشاره داشت.
اين تصور اغلب بوده و به خاطر آمده كه برخى از بناهاى يادشده مى توانست با طراحى بهتر و دقيق تر به سطح بالاتر و والاترى ارتقا پيداكند.
البته اين فرض درخيلى موارد و دراستناد به بناهاى دولتى و يادمانى و شهروندى ديگرى كه در ادامه و به ويژه بعد از انقلاب ساخته شده و مى شوند، تا حدود زيادى بيرنگ و بى رمق مى گردد و اجازه مى دهد كه همچنان از آثار به جاى مانده از دفتر فرمانفرمائيان و ديگر معماران پيشگام و پيشرو معاصر به بزرگى و عظمت يادكنيم. چه گام برداشتن در زمانه و زمينه اى خالى، اگرچه هميشه خطر بدعت گذارى و تحميل سليقه هاى شخصى و مشخص را با خوددارد، اما بسيارسخت تر از هر آغاز و احياناً جبرانى است و اين به ويژه در معمارى قرن بيستم غرب به اثبات رسيده و در لايه لايه آن نمود يافته است.
عبدالعزيز فرمانفرمائيان چنان كه كامران ديبا از او نقل مى كند كارش را در گاراژ پدرش و با طراحى منازل شخصى براى اقوام و دوستان آغاز مى كند و براى فرار از اين تنگنا، خود داوطلب درخواست از دولت براى طراحى و ساخت بناهاى دولتى و عمومى مى شود. كارى كه رفته رفته هم پايه اى براى دفاتر «مهندسين مشاور» مى شود و هم عرصه را براى ورود معماران جوان و ايرانى به بازار ساخت و سازهاى كلان باز مى كند و هم زمينه اى مى شود براى رسميت يافتن و به رسميت شناختن نظام معمارى و مهندسى كه در دهه پنجاه مى رفت با معمارى معاصر غرب همراه شود.
تاداو آندو در سال 1941 در اوساكاي ژاپن به دنيا آمد، آندو از سن 10-17 سالگي در يك كارگاه نجاري كار مي كرد. وي اغلب به ساخت مدل هاي چوبي از كشتي و هواپيما مي پرداخت، او صنعت و ساختار سنتي چوبي ژاپني را از يك نجار كه مغازه ي او در خيابان مقابل خانه شان بود، فرا گرفت.
از سال 1962-1969، در دهه ي 20 سالگي، آندو تصميم به يادگيري خودآموز مستقيم معماري گرفت، كه او را به خارج از ژاپن براي مشاهده ي معابد، مقابر و چای خانه ها، به اروپا، آفريقا و آمريكا برد. او معماري را با رفتن و ديدن ساختمان هاي واقعي و مطالعه ي كتاب هايي در مورد كارهاي معماراني از قبيل : لوكوربوزيه، ميس ون در روهه، آلوار آلتو، فرنك لويد رايت و لويي كان ياد گرفت. وي قبل از بازگشت به اوساكا در سن 28 سالگي و باز كردن دفترش، به عنوان استادیار در دانشگاه های توکیو، هاروارد، کلومبیا بوده است.
تقريباً همه پروژه هاي وي، از بتن عريان به عنوان ماده اوليه ساخته شده اند. او براي به دست آوردن بتن نرم تميز و كامل براي ساختمان هايش، دقت زيادي در ساخت و قالب گيري فرم هاي بتني می کرد.
اكثر پروژه هاي تادائو آندو در ژاپن قرار دارند و به طور متمركز در اوساكا، جايي كه او به دنيا آمده بزرگ شده و هم اكنون زندگي و كار مي كند. علاوه بر يك سري ساختمان هاي مذهبي، وي موزه ها، ساختمانهاي تجاري كه شامل ادارات، كارخانجات و مراكز خريد مي باشد را طراحي كرده است. به هرحال خط مشي حرفه اي او با پروژه هاي مسكوني شروع شده.
آثار:
Tomishima House, Osaka, Japan, 1973
Uchida House, 1974
Uno House, Kyoto, Japan, 1974
Hiraoka House, Hyōgo Prefecture, Japan, 1974
Shibata House, Ashiya, Hyogo Prefecture, Japan, 1974
Tatsumi House, Osaka, Japan, 1975
Soseikan-Yamaguchi House, Hyōgo Prefecture, Japan, 1975
Takahashi House, Ashiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1975
Matsumura House, Kobe, Japan, 1975
Row House (Azuma House), Sumiyoshi, Osaka, Japan, 1976
Hirabayashi House, Osaka Prefecture, Japan, 1976
Bansho House, Aichi Prefecture, Japan, 1976
Tezukayama Tower Plaza, Sumiyoshi, Osaka, Japan, 1976
Tezukayama House-Manabe House, Osaka, Japan, 1977
Wall House (Matsumoto House), Ashiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1977
Glass Block House (Ishihara House), Osaka, Japan, 1978
Okusu House, Setagaya, Tokyo, Japan, 1978
Glass Block Wall (Horiuchi House), Sumiyoshi, Osaka, Japan, 1979
Katayama Building, Nishinomiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1979
Onishi House, Sumiyoshi, Osaka, Japan, 1979
Matsutani House, Kyoto, Japan, 1979
Ueda House, Okayama Prefecture, Japan, 1979
STEP, Takamatsu, Kagawa Prefecture, Japan, 1980
Matsumoto House, Wakayama, Wakayama Prefecture, Japan, 1980
Fuku House, Wakayama, Wakayama Prefecture, Japan, 1980
Bansho House Addition, Aichi Prefecture, Japan, 1981
Koshino House, Ashiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1981
Kojima Housing (Sato House), Okayama Prefecture, Japan, 1981
Atelier in Oyodo, Osaka, Japan, 1981
Tea House for Soseikan-Yamaguchi House, Hyōgo Prefecture, Japan, 1982
Ishii House, Shizuoka Prefecture, Japan, 1982
Akabane House, Setagaya, Tokyo, Japan, 1982
Kujo Townhouse (Izutsu House), Osaka, Japan, 1982
Rokko Housing One, Rokko, Hyōgo Prefecture, Japan, 1983 map
BIGI Atelier, Shibuya, Tokyo, Japan, 1983
Umemiya House, Kobe, Japan, 1983
Kaneko House, Shibuya, Tokyo, Japan, 1983
Festival, Naha, Okinawa prefecture, Japan, 1984
TIME'S, Kyoto, Japan, 1984
Koshino House Addition, Ashiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1984
MELROSE, Meguro, Tokyo, Japan, 1984
Uejo House, Osaka Prefecture, Japan, 1984
Ota House, Okayama Prefecture, Japan, 1984
Moteki House, Kobe, Japan, 1984
Shinsaibashi TO Building, Osaka Prefecture, Japan, 1984
Iwasa House, Ashiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1984
Hata House, Nishinomiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1984
Atelier Yoshie Inaba, Shibuya, Tokyo, Japan, 1985
JUN Port Island Building, Kobe, Japan, 1985
Mon-petit-chou, Kyoto, Japan, 1985
Guest House for Hattori House, Osaka, Japan, 1985
Taiyō Cement Headquarters Building, Osaka, Japan, 1986
TS Building, Osaka, Japan, 1986
Chapel on Mount Rokko, Kobe, Japan, 1986
OLD/NEW Rokko, Kobe, Japan, 1986
Kidosaki House, Setagaya, Tokyo, Japan, 1986
Fukuhara Clinic, Setagaya, Tokyo, Japan, 1986
Sasaki House, Minato, Tokyo, Japan, 1986
Main Pavilion for Tennoji Fair, Osaka, Japan, 1987
Karaza Theater, 1987
Ueda House Addition, Okayama Prefecture, Japan, 1987
Church on the Water, Tomamu, Hokkaidō prefecture, Japan, 1988
GALLERIA akka, Osaka, Japan, 1988
Children's Museum, Himeji Hyōgo Prefecture, Japan, 1989
Church of the Light, Ibaraki, Osaka prefecture, Japan, 1989 [1] [2] map
COLLEZIONE, Minato, Tokyo, Japan, 1989
Morozoff P&P Studio, Kobe, Japan, 1989
RAIKA Headquarters, Osaka, Japan, 1989
Natsukawa Memorial Hall, Hikone, Shiga Prefecture, Japan, 1989
Yao Clinic, Neyagawa, Osaka Prefecture, Japan, 1989
Matsutani House Addition, Kyoto, Japan, 1990
Ito House, Setagaya, Tokyo, Japan, 1990
Iwasa House Addition, Ashiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1990
Garden of Fine Arts, Osaka, Japan, 1990
S Building, Osaka, Japan, 1990
Water Temple, Awaji Island, Hyōgo Prefecture, Japan, 1991 [3] map
Atelier in Oyodo II, Osaka, Japan, 1991
TIME'S II, Kyoto, Japan, 1991
Museum of Literature, Himeji, Hyōgo Prefecture, Japan, 1991
Sayoh Housing, Hyōgo Prefecture, Japan, 1991
Minolta Seminar House, Kobe, Japan, 1991
Naoshima Contemporary Art Museum, Naoshima, Kagawa prefecture, Japan, 1995 [4] [5]
Japanese Pavilion for Expo 92, Seville, Spain, 1992
Otemae Art Center, Nishinomiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1992
Forest of Tombs Museum, Kumamoto Prefecture, Japan, 1992
Rokko Housing Two, Rokko, Kobe, Japan, 1993
Vitra Seminar House, Weil am Rhein, Germany, 1993
Gallery Noda, Kobe, Japan, 1993
YKK Seminar House, Chiba Prefecture, Japan, 1993
Suntory Museum, Osaka, Japan, 1994
MAXRAY Headquarters Building, Osaka, Japan, 1994
Chikatsu-Asuka Historical Museum, Osaka Prefecture, Japan, 1994
Kiyo Bank, Sakai Building, Sakai, Osaka Prefecture, Japan, 1994
Garden of Fine Art, Kyoto, Japan, 1994
Museum of wood culture, Kami, Hyōgo Prefecture, Japan, 1994
Inamori Auditorium, Kagoshima, Japan, 1994
Nariwa Museum, Okayama Prefecture, Japan, 1994
Atelier in Oyodo Annex, Osaka, Japan, 1995
Nagaragawa Convention Center, Gifu, Japan, 1995
Naoshima Contemporary Art Museum Annex, Naoshima, Kagawa Prefecture, Japan, 1995
Meditation Space, UNESCO, Paris, France, 1995
Shanghai Pusan Ferry Terminal, Osaka, Japan, 1996
Museum of Literature II, Himeji, Hyōgo Prefecture, Japan, 1996
Gallery Chiisaime (Sawada House), Nishinomiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1996
Museum of Gojo Culture & Annex, Gojo, Nara Prefecture, Japan, 1997
TOTO Seminar House, Hyōgo Prefecture, Japan, 1997
Yokogurayama Natural Forest Museum, Kochi Prefecture, Japan, 1997
Harima Kogen Higashi Primary School & Junior High School, Hyōgo Prefecture, Japan, 1997
Koumi Kogen Museum, Nagano Prefecture, Japan, 1997
Eychaner/Lee House, Chicago, Illinois, 1997
Daikoku Denki Headquarters Building, Aichi Prefecture, Japan, 1998
Daylight Museum, Shiga Prefecture, Japan, 1998
Junichi Watanabe Memorial Hall, Sapporo, Japan, 1998
Asahi Shimbun Okayama Bureau, Okayama, Japan, 1998
Siddhartha Children and Women Hospital, Butwal, Nepal, 1998
Church of the Light Sunday School, Ibaraki, Osaka Prefecture, Japan, 1999
Rokko Housing III, Kobe, Japan, 1999
Shell Museum, Nishinomiya, Hyōgo Prefecture, Japan, 1999
FABRICA (Benetton Communication Research Center), Treviso, Italy, 2000
Awaji-Yumebutai, Hyōgo Prefecture, Japan, 2000 map
Rockfield Shizuoka Factory, Shizuoka, Japan, 2000
The Pulitzer Foundation for the Arts, St. Louis, Missouri, 2001 [6]
Komyo-ji (shrine) Saijo, Ehime prefecture, Japan (2001)
Ryotaro Shiba Memorial Museum, Higashiosaka, Osaka prefecture, Japan, 2001
Teatro Armani-Armani World Headquarters, Milan, Italy (2001)
Hyogo Prefectural Museum of Art, Kobe, Hyōgo Prefecture, Japan, 2002 [7]
Modern Art Museum of Fort Worth, Fort Worth, Texas, 2002 [8]
Piccadilly Gardens, Manchester, UK, 2003
4x4 house, Chiyoda-ku, Tokyo, Japan, 2003
Chichu Art Museum, Naoshima, Kagawa prefecture, Japan, 2004 [9]
Langen Foundation, Hombroich near Neuss, Germany, 2004 [10]
Morimoto restaurant in the Chelsea Market, his first project in Manhattan, opened January 2006.
Omotesando Hills, Jingumae 4-Chome, Tokyo, Japan, 2006
اوجنیو گالدیری (به ایتالیایی: Eugenio Galdieri) (۱۹۲۵ - ۲۰۱۰) معمار و مرمتگر اهل ایتالیا بود. گالدیری، مرمت بعضی از بناهای تاریخی ایران از جمله عالی قاپو، چهل ستون و هشت بهشت را به عهده داشت.
زندگینامه
گالدیری در سال ۱۹۲۵ در شهر ناپل به دنیا آمد اما در نوجوانی با خانواده خود به رم مهاجرت کرد و در این شهر به تحصیل پرداخت. او از دهه ۱۹۶۰ میلادی به ایران رفت و سرپرست کارهای مرمتی موسسه شرق شناسی ایتالیا (ایزمئو) در ایران شد.
وی کار خود را ابتدا در کاخ عالی قاپو آغاز کرد و سپس به انجام کارهای مرمتی در مسجد جامع اصفهان و کاخهای چهل ستون و هشت بهشت پرداخت. فعالیتهای گالدیری در ایران، علاوه بر آن که توانست منجر به حفظ تعدادی از مهمترین بناهای معماری ایرانی شود، باعث شناخت بهتر آنها نیز شد. فعالیتهای او همچنین باعث شد الگوی مناسبی برای چگونگی مرمت و حفاظت از بناهای تاریخی در ایران پدید آید.
کارهای مطالعاتی و مرمتی موسسه ایزمئو در مسجد جامع اصفهان، که به سرپرستی گالدیری صورت گرفت، توانست ابهامهای فراوانی را که در مورد تاریخ و دورههای معماری این مسجد تاریخی وجود داشت رفع کند؛ این مطالعات نشان داد برخلاف تصور رایج در آن زمان، مسجد جامع پیش از دوران سلجوقی نیز وجود داشته و دارای دورههای متعدد معماری بودهاست.
در کاخ عالی قاپوی اصفهان، برنامه مرمتی موسسه ایزمئو به مدت ۱۰ سال به سرپرستی گالدیری پیش رفت و ضمن نجات بخشی ساختمان و برطرف کردن آسیبهای ساختار و تزیینات آن، برای اولین بار در مورد تاریخ و نحوه شکل گیری این ساختمان اطلاعات جالب توجهی به دست آمد.
او همچنین سرپرست مطالعه و مرمت تعدادی از بناهای تاریخی در ولایت غزنی در افغانستان نیز بودهاست. به جز ایران و افغانستان، گالدیری از طرف موسسه ایزمئو سرپرستی عملیات مرمت در کشور عمان را نیز برعهده داشت و در دهه ۱۹۹۰ میلادی از طرف وزارت امور خارجه ایتالیا، پروژهٔ مرمت شهر تاریخی صنعا در یمن را نیز هدایت کرد.
او در سال ۱۹۸۰ میلادی «جایزه معماری آقاخان» را به دلیل مرمت بناهای تاریخی شهر اصفهان دریافت کرد.
اوجنیو گالدیری در ۳ نوامبر ۲۰۱۰ در دفتر کار خود در شهر رم درگذشت.
نام اثر : مرکز مردمی شهرستان مارین (مرین کانتی) 1966 - 1957
طراح : فرانک لوید رایت 1959 – 1867
نام سبک : مدرن
مکان : کالیفورنیا
کارفرما : ؟
وضعیت کنونی : مرکز مردمی
سایت مرکز شهر مرین کانتی پارکی سرسبز و وسیع با تالابی بزرگ و چهار تپه ی شنی نرم بود. سایت مرکز شهری حد فاصلی است دارای چشم اندازهای خیره کننده به سمت تپه ها و پارک و آب ؛ در حالی که بسیاری از ساختمان های دولتی در ایالات متحده امریکا خود را بر بیننده تحمیل می کنند و حیث یادمانی برجسته دارند. ساختمان مرین کانتی چنین نیست. ساختمان به نحوی طراحی شده که انسان را به نرمی و ملاطفت بر بستری طبیعی می نشاند. یک مرکز خرید در فضای سبز داخلی در مرکز دو بخش ساختمان قرار دارد که مستقیما از اسمان نورگیری می کند. دفاتر به نحوی طراحی شده اند که نمای مشرف به تپه ها از یک سمت فراهم و نمایی از سمت مقابل به سمت مرکز خرید فراهم گردد. پارتیشن های مربوط به دفاتر مختلف کانتی متحرکند به این معنی که در هر سال کاری مشخص می توان ابعاد هر دپارتمان را به نحو دلخواه تغییر داد.
پلان اصلی مرکز شهری مرین کانتی در سمت تپه ی مرکزی تغییر جهت می دهد و به سمت تپه های مجاور پل می زند .
قوس های عظیم در سطح زمین سازه را حمایل می کنند و قوس های معلق بالا که از لبه های طبقات کالار مانند بالکن های خارجی آویزان هستند، سایبان هایی تشکیل می دهند که به قاعده ی یک و نیم متر از قوس ها عقب نشسته اند.
سهولت در دسترسی دپارتمان ها به یکدیگر از طریق این بالکن های خارجی و نیز مرکز خرید داخلی میسر گردیده است.
ساختمان دادگستری در اتصالی دوار با ساختمان اداری تلاقی پیدا می کند که طبقه ی سوم آن مجهز به کتابخانه است. در طبقه ی دوم یک کافه تریا قرار دارد که به یک فضای سه گوش باز می شود که یک باغ و یک استخر و یک تراس سنگفرش برای برای صرف غذا در محل باز تعبیه و طراحی شده است. یک خصیصه ی مهم ساختمان وجود بالکن های آلومینیومی در طبقه ی سوم است که به سایه های افتاده بر روی ساختمان به نحو معنا داری جهت می دهد.
این طرح سایه روی ساختمان را معماران "موسیقی بصری"نام نهاده اند.
معبد وحدت، کیفیتی دژ مانند دارد که از بیرون بنا نیز قابل مشاهده است. دو بلوک مکعب بتنی – بلوک بزرگتر برای ساختمان اصلی کلیسا و بلوک کوچکتر برای فعالیت های فوق برنامه ی کلیسا- با یک سرسرای ورودی از هم جدا شده اند. حس فضا ، خود را در داخل بنا بر بیننده تحمیل می کند. در اینجا چهار ستون بزرگ که در سمت داخل دیوارهای جانبی قرار گرفته اند، وزن تختال سقف را تحمل می کنند. این سقف تخت دارای روزنه های چهارگوش برای ورود نور است و دیوارهای خارجی تا طبقه ی دوم بالا می روند، پنجره ندارند و حریم امن کلیسا را از سر و صدای خیابان بیرون محافظت می کنند. این دیوار ها در طبقه ی دوم به صفحات شیشه ای بدل می شوند که با نور آسمان در بالا تلاقی پیدا می کنند. به این ترتیب این طور به نظر می رسد که فضای حریم کلیسا از سمت داخل هیچ محدودیتی ندارد : نور خارجی از بالا و از همه ی اطراف به داخل فراخوانده می شوند و محدودیت را از میان بر می دارد.
رایت بر روی یکی از نقشه های داخلی که خود ترسیم کرده چنین نوشته است:
"نور نامحدود از بالا. فضای داخل را فقط عناصر پرده ای محصور ساخته اند. من این رف ها را چنان از بالا غرق در نور ساخته ام که در همه حال حس یک روز آفتابی را در درون پدید می اورد. و با این حس است که سقف مرکزی در میان چهار ستون بزرگ ، تماما نورانی می شود. نور روز از خلال صفحه های بتنی متقاطع به درون می تابد و با نور کهربایی سقف فیلتر می شود. به این شکل ترتیبی اتخاذ می شود که نور به درون راه یافته، گرمای آفتاب را پیدا کند. "
موزه گوگنهایم در مرکز شهر نیویورک (منهتن) و کنار "سنترال پارک"، با راهروهای به هم پیوسته و فرم حلزونی، همچنان یکی از بهترین نمونههای معماری مدرن به شمار میرود. در این موزه هنری، تماشاگر به راحتی در اندرونی و زوایای ساختمان نفوذ میکند و جزئی از آن میشود.
دراین بنا تمام فضا از یک رمپ دو طبقه زیبا ومارپیچ که با ملایمت بطرف یک گنبد شیشه ای مدور بالا می رود، تشکیل یافته است. نور از این گنبد شیشه ای به داخل می تابد. در همه جا جزییات در هماهنگی با این واژه مدور قراردارند : میزها؛چراغها؛گلدانهای آویزان ؛صندلی ها وقا ب هایی که نور را از نورگیرسقف می گیرند، همگی گرد هستند.
هنگامی که از«فرانک لوید رایت» پرسیده شد که چرا رامپ راجایگزین کف ـ طبقه های متداول درچندین ترازکرده است او توضیح داد: برای بازدیدکنندگان موزه ، واردشدن به ساختمانی که درآن به وسیله آسانسور به بالاترین نقطه رامپی برسند وبه تدریج پیرامون فضایی بازوگسترده پایین بیایند ، درحالیکه همواره ازحق انتخاب تغییرتراز با آسانسوربرخوردار بوده و در انتها ، پس از بازدید نمایشگاه ، خود را درطبقه همکف درنزدیکی خروجی بیابند بسیارجذاب تر ودلپذیرترمی باشد اگرچه دربسیاری ازموزه های متداول ، مسیرها وسیرکولاسیون عمومی درطول گالری ها برای تماشای آن ها وبرگشت به نقطه شروع وخروج ازبنا تکرارمی شوند .
"سولومون رابرت گوگنهایم" بنیانگذارموسسه گوگنهایم که مجذوب ایده رامپ مارپیچی شده بود تازمان مرگش پیش از اتمام پروژه ازآن حمایت کرد . ازسال 1943 پش ازجستجو درمیان معماران اروپایی نظیرلکوربوزیه ، والترگروپیوس ، ریچارد نویترا ، آلوارآلتو و... برای طراحی بنایی مناسب برای مجموعه ارزشمند جمع آوری شده توسط گوگنهایم ، کار طراحی به این معمارآمریکایی واگذارگردید ، تاسال 1956 پروژه باتاخیرات فراوان به دلیل تغییراتی ازقبیل مشخصات وشکل سایت ، مشخصات فنی اجرا ، برنامه فیزیکی ومدیریتی موزه والبته هزینه هاکه به دلیل طولانی شدن مدت پروژه روبه افزایش بود، مواجه شد وسرانجام درسال 1959 شش ماه پس ازمرگ رایت موزه برای بازدید عموم افتتاح گردید .
موزه گوگنهایم توسط انسیتومعماران آمریکا به عنوان یکی ازهفده اثر این معمارکه می بایست به جهت سهم ونقش آن ها در پیشبرد فرهنگ آمریکا حفاظت شوند ، انتخاب شد این موزه به عنوان آخرین یادگارازتوانایی رایت درخلق کیفیات غیرمنتظره فرم وفضای معماری ، دشوارترین کاردرطول دوران فعالیت حرفه ای وی بود .
دربیرون ، فرم تندیس گرا با ظاهری ساده و فاقد هرگونه تزیین برروی سطوح ، الگوی فضایی درون رامشخص می کند وچشم اندازی متفاوت دربین ساختمان های مکعب مستطیل شکل شهرنیویورک ایجاد می کرد شاید بتوان گفت این نقطه شروع طراحی موزه ها با احجام تندیس گرا بود که دیگرنه تنها آثارهنری بلکه ساختمان موزه نیزبه جاذبه ای برای بازدید تبدیل شد .
دوست داریم از عشق و از مهری بگوییم كه به نوراش زندهایم و خواستار ماندگاری پرتو افكنیاش، تا مگر راه آفرینش امروزی معماری را دگر كنیم و به سوی حق بگردانیم.
عشق به آفرینش زیبایی، پیوند میان معمار و معماری
دشواریهای تاریخی و روزمره معماران
بینش و نیروی جوان و نواندیش امروز معماری
عشق به آفرینش زیبایی، پیوند میان معمار و معماری
نه بزرگداشت معمار و معماری، بل نیاز به شناخت ماهیت این دو برای یافتن راهی هموار برای متعالی كردن این دو، هدف برگزار كردن «روز معمار» است. معمار و معماری، دارای هستهای یگانهاند، هستهای نه از شكل برون، بل بر پایهها و ریشهها و گرایشهای متعالی این دو موجودیت، میتواند باز شناخته شود. از دیدگاه ما، معمار و معماری دارای نهادی یگانه اند در برگیرنده انگیزههایی پرشمار و گونهگون.
معمار ومعماری را، گرایشی همیشه زنده، به یكدیگر پیوند میدهد و آنها را یگانه میكند، تا آنجا كه آثار و یا موجودیتهای اجتماعی و فرهنگی و هنری و مدنی زاده از این دو را، بینام صانعشان میخواهیم. هر اثر مقبول و متعالی از معماری، در طول راهی كه میزید، آرامآرام جز نامی از معمارش را به خاطرهها نمیگذارد و، در طول به نسلها زیستن آدمیان، چندان با ذهن و جان آنان میآمیزد كه بخشی از وجودشان میشود، جایی كه معمار را موجودیت «این جهانی» معماری را، نتوانی بیابی.
رمز این یگانه شدن معمار و معماری، عشق به آفرینش متعالی است. عشق به آفرینش زیبایی، دل معمار را به دلهای آدمیزادگانی كه به حرفه معمار نیستند پیوند میدهد. دلی كه به عشق اثری را میآفریند، زاینده پلی است كه میان سازنده و بهرهوریكننده زده میشود. معماری به مثابه ابزاری است كه دل معمار را به دل دیگران نزدیك میكند.
دل، فراگیر جهانی است كه دروناش، معمار به عشق و امید میزید تا مگر، به یاری فضایی كه میآفریند، به دل دیگر انسانهایی راه یابد كه خواستار زیباییاند و در جستوجوی وقار و كمالی كه به مهر میبرند.
معمار، به سان شاعران و موسیقیسازان، در پی آفرینش محیطی است كه بتواند به وسیله آن، مخاطبان خود را به تعالی برساند. و این، رمز بزرگ توفیق معماری است. و بگوییم كه معماری زاده عشق است و معمار جز كسی نیست كه نابترین مفهومهایی كه به حقیقت میبرند را، بر سر راه پاكی مینهد كه انسانها ذاتاً دوست دارند به پیمایند.
معمار، منطق و عقل را به مثابه اولین ابزاری میداند كه تا شناخته و پشتسر گذارده نشوند، راه و روش آفرینش به عشق، آفرینش زیبایی، فراهم نتواند شد.
دشواریهای تاریخی و روزمره معماران
ناهمواریهای راهی كه معماران برای آفرینش معماری میپیمایند، دو مقیاس به ظاهر متفاوت دارند، یكی ریشه در تاریخ دارد و دومی روزمره است، یكی زاده دیروزهای ما است و راه گله و شكوا از نارساییها را میپیماید و دومی، چندان نگران توفیق یافتن و مرسوم شدن بدسازیها، بزرگسازیها میشود كه هراس بهبار میآورد و جرات اندیشیدن و تدبیر معماران را چندان میساید تا از میان بردارد.
معمار دیروز، تا روزی كه سر از «مدرسههای رسمی بیرون نیاورد، درون محفل و فضای اجتماعی و هنری مدنی بومیایی كه جهانبین نیز بودند،به سلامت میزیست. از روزی كه محیط علمی جهانی بر محیط تجربی فائق گشت، خود را یافتن و به عشق دل زیستن برای معماران دشوار و هر روز دشوارتر گشت. و این مهم چندان رخ نمود تا آدمیزادگانی كه سده بیستم را میزیستند نتوانند تشخیص دهند كه هنر موضوع آموزش نتواند بود.
در پی این ابهام بزرگ، معمار و معماری، با سرگردانی روبهروی شدند و این، فقط یكی از دشواریهای تاریخی شده بزرگ ما به شمار میآید.
آرام آرام كه «علوم ساختمانی» توسعه فنی یافت و مهندسانی را تعلیم داد كه میتوانستند به تولید یا تدوین فضای ساخته شه به مقیاس بزرگ بپردازند،نه نیاز معماران به همكاری با مهندسان كه جدا شدن این دو رشته از یكدیگر، مرسوم گشت. واین جداسازی ناثواب چندان گسترش یافت كه كار را به جداسازی صنفی، به عدم تفاهم در باب ذات مسالههای یگانه جامعه و به «جبههگیری»هایی كشانید كه نابخردان و برای شهروندان، برای كسانی كه معماران میخواهند، به عشق، دل خود را با دل آنان پیوند دهند تا جامعه به تعالی برسد، بس زیانآور. و این نیز یكی دیگر از دشواریهایی است كه در سرزمین ما پای گرفته و به شادی اهریمن میانجامیده است. و آرام آرام كه مقامات مدیرتی شهرهایمان در فهم و در ارزیابی معماری و معماران بیشتر ناتوان شدند و راه رشد متعالی این رشته را ناهموار كردند واز راه تعیین دستورالعملهایی كه ذاتی ناسنجیده دارند برای تولید معماری «دستورالعمل» صادر كردند، راه برای تولید ساختمان، ونه تولید معماری، هموار شد. معماران، به ناچار، مجری مقررات ساختمانی شدند تا جایی كه آخرین حكم توهین برایشان صادر شد. برایشان كوپن چاپ كردند و فروتنی و والااندیشی آنان را، به شكلی نابخرد، نادیده گرفتند. و معماران، كه یكدیگر را برای تداوم دوستیهای روزمره ملاقات میكردند، راه را برای كسانی هموار كردند كه بس زیاده «مدیر» بودند و به كم مقدار مدیرانی متعالی. و این نیز یكی از دشواریهای بزرگ دیگری است كه در سرزمین معمار و معماری تجربه میشود. و چون این سه مورد از دشواریهایی كه گفتیم هنوز برای نادیده گرفتن نقش آفرینشی متعالی معماری كافی نبود، دستگاه مدیریتی دیگری نیز، كه معماری نمیدانست اما با برخی از معماران دوست بود، به یگانهسازی راههای آموزش در مدرسههایی پرداخت كه به دور از انضباط نبودند اما، به آزاد نگه داشت فضای فكری دانشجویان معماری از آنچه ناثواب بود، نازیبا بود و نابخرد، اعتقاد داشتند و برنامه آموزشی خود را در این راه، خود، تعیین میكردند. حكم بر یكسانسازی راه شناخت و آموزش علمی معماری در سراسر كشور، كه بر مبنای برنامهای بسیار بحث برانگیز و نمایانگر كاستیهایی چشمگیر، بر مقیاس روزمره و هم دارای پیآوردهایی نامقبول و ماندگار.
بدانیم كه دشواریهایی كه نام بردیم، را كه در هر مقیاس روزمره و تاریخی، مصیبت باراند، باید همراه با پیآوردهای فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی حرفهای آنها، از میان برداریم.
بینش و نیروی جوان و نواندیش امروز معماری
در طول تنها نیمقرن، مدرسهها و دانشجویان معماری سرزمین ما چندان پرشمار شدهاند كه به تعدادشان و هم به مایه هنری و علمی و فنی نمیتوان اندیشه نكرد.
به روزهایی كه تنها پس از گذار از دو دهه، تعداد مدرسههایی معماری بیش از ده برابر شدهاند نیمسالهایی كه هر بار دستورالعمل جدیدی برایشان صادر میشود تا، به آرزویی واهی، روند آموزشی معماری ترفیع یابد، دو رویداد بسیار مهم در سراسر كشور نمایان میشوند كه زاینده دورنمایی دگر به شمار میآیند.
این دو رویداد عبارتند از: نخست، پرشاخهتر شدن رشتهها یا گرایشهای ظاهراً تخصصی معماری، كه باید در دورههای آموزشی كارشناسی ارشد ثمری مقبول دهند. دوم، گسسته شدن هر روز بیشتر پژوهشدهندگان و جویندگان دانش هنر معماری، از مدرسههای معماری و از آنچه در هر حال «كلاس درس» نامیده میشود.
رویداد نخست، متفاوت با آنچه قرار است انتظار رود، دانشجویان معماری به مثابه یك لایه اجتماعی را در برابر این پرسش قرار میدهد كه چگونه شخصیت علمی خویش را، به دور از شاخهبندیهای رسمی آموزش معماری، تعریف كنند و رشد دهند. و رویداد دوم، متفاوت با آنچه دوست داشته میشود كه رخ دهد، دانشجویان معماری را بر میانگیزاند كه به تشخیص خود، وزن اعتبار دروسی كه ناچار به گذراندنشان هستند را، تعیین كنند. دو گونه راهی كه گفتیم، در این سالها، هر روز بیشتر شناخته و پیموده میشوند. با این گزینشهای نواندیش و سرشار از حرمتگذاری بر فضای جهانی علم همسو و همدلاند، بهرهوری گسترده از فراوردههای علمی و عملی، فنی و هنری جهانی، كه از طریق امكانات مدرن برای «ماس مدیا»ها، تحقق مییابد از یك سوی و اتكاء بر متنهای علمی و تاریخی معتبر و آموزندهای كه در جایجای كشورمان و از دیرباز، برای شناخت بعدیهای گونهگون محیط مصنوع و چگونگیهای تدبیر برای تولید معماری وجود دارند، از سوی دیگر.
معماران جوان ما، دو زمینه اصلی را برای تعالی خود و محیط علمی و حرفهیی خویش پی میگیرند، به ابعاد جهانی دیدن و ارزیابی كردن فرآوردههای علمی و آموزشی از یك سوی و ابزاری دیدن كلاسهایی كه پرشمار و كممایه، برگزار میشوند از سوی دیگر، آنچه امروز روی میدهد اما، پاسخی به كمال به دشواریهایی نیست كه چند نمونه از آنها را دیدیم، ذا حركتی كه آغاز گشته اما، دورنمایی را عرضه میكند كه خواستار دانشگاهی است كه به همین معنا سازنده و پویا باشد.
معمار نمیتواند، مگر به دورهای كوتاه، به كم ارضاء شود و پذیرای سخن گفته شده باشد، معماران جوان ما، از راه به دنیا آوردن معماری برخاسته از اندیشههای نو و مقبول، آنچه در دل خود و به عشق پرورش میدهند را، به مثابه ابزاری میبینند كه راه تعالی همگان را، به نور حق، روش بدارد.
احسان. خانه تاریخی احسان. كوچه فرهنگ 35. خیابان فاضل نراقی. این خانه را میرزا آقای احسان حدود 120 سال پیش بخش اندرونی كنونی مجموعه تاریخی احسان را از مالكینی كه 20ـ30 سال قبل در آن سكونت داشتند خریداری میكند و بخش بیرونی و آب انبار و دیگر ملحقات این خانه را با ثروت خود بنا میكند. اتفاقاً تمامی آن قسمت ها توسط ورّاث به فروش میرود و در حال حاضر همین بخش اندرونی (شرقی) با حفظ اسلوب معماری اولیه خود باقی میماند آقای احسان یكی از تجار معروف كاشان در زمینه فروش و ملك بوده و به غیر از آن در بین مردم كوچه و محله و بازار از اعتبار خاصی برخوردار بوده است به گونهای كه كار قضاوت را هم بیشتر در منزل شخصی خود انجام میداده است.
این بنا در محله درب باغ كاشان كه از لحاظ قدمت این محله بعد از میدان كهنه واقع شده است و اگر بیشتر دقت كنیم متوجه میشویم كه ساختمان از لحاظ جغرافیایی در موقعیت بسیار خوبی قرار دارد، به طوری كه توسط انشعابات از شمال به مسجد جامع و از شرق به بازار و از جنوب به مسجد آقابزرگ و حسینیهها و تكایا و از شمال غربی به باغها و قبرستان و محله باباولی راه دارد. موضوع مورد بحث ما بخش اندرونی بنا است. اندرونی شامل: ایوان، اتاقهای پنج دری و سه دری، 2 مطبخ، چاه آب، حوض خانه، آغل و 2 زیرزمین است.
درب ورودی آن از سمت شمال با سردری زیبا و مجلل است كه از آجر و ملات گل ساخته شده است. این درب یكی از اضلاع هشت ضلعی است كه فضای خصوصی خانه را از فضای عمومی كوچه جدا میسازد. دو ضلع دیگر هشت ضلعی راه ورود به اندرونی و بیرونی خانه بوده كه در حال حاضر راه ورود به فضای بیرونی مسدود شده است و در دیگر اضلاع طاقچههایی تعبیه شده است. دالان خانه ما را به سمت ایوان هدایت میكند.
این قسمت خانه بخش شمالی و زمستان نشین است به این دلیل كه در معرض مستقیم نور آفتاب قرار دارد. بر روی ایوان اتاق سه دری (شاه نشین) در وسط و اتاقهای گوشواره (سه دری) در دو طرف قرار دارند.
اتاق شاه نشین جهت پذیرایی از مهمان است. رفها و طاقچهها، آینه كاری و گچ بری ها زیبایی خاصی را به این اتاق دادهاند. صندوق خانه در پشت این اتاق توسط 2 درب دو لنگهای محافظت میشده است. دو راهرو راههای ارتباطی بین این سه اتاق و دربهای اتاقها كاملاً روبروی هم هستند این راهروها باعث میشوند كه از ورود مستقیم به اتاقهای جلوگیری شود. در انتهای راهرو سمت راست مطبخ (آشپزخانه) قرار دارد. آشپزخانه با دیوارهای بلند خود و سقف مخروطی باعث میشده است كه دود و گرد و غبار به سمت بالا هدایت شده و از منفذ نوك مخروط خارج شود یك تنور نان پزی در گوشه جنوب شرقی این آشپزخانه و در جهت مخالف گنجهها و كمدهایی جهت انبار مواد غذایی لازم و ضروری تعبیه شده است. در ضلع جنوبی پلكان به سمت زیرزمین دارد. در زیرزمین چاه آبی است كه آب مورد نیاز خانه را تامین میكرده است ساختن راه پله به این خاطر بوده كه در فصل زمستان به غیر از در دسترس بودن آب افراد را از هوای سرد در فصل زمستان محافظت میكرده است همچنین هوا را از زیرزمین به سمت بام خانه جهت تهویه به جریان میاندازد.
اتاق بالا خانه توسط پلكانی در انتهای راهرو كناری ایوان با آشپزخانه در ارتباط است. این اتاق جهت انبار مواد غذایی و وسایل مورد نیاز میباشد. اما بالاخانههای غربی جهت اسكان مهمانان در شب و یا اتاق فرزندان بوده است. دنباله راهرو غربی به ضلع غربی اتاق گوشواره منتهی میشود كه اتاقی است به شكل مثلث كه در ضلع وتر آن پنجرهای به كوچه دارد. به نظر میرسد محل نگهداری مواد غذایی در وقت زمستان بوده باشد. در زیر ایوان 3 فضای مجزا از هم وجود دارد. در وسط سرداب است. در 2 طرف دیواره سرداب دولابچهها هستند.
برای نگهداری مواد غذایی و اسباب و وسایل مورد نیاز در تابستان. دربهای آن از جنس چوب مشبك ساخته شدهاند در انتهای سرداب كه سكو مانند است شاه نشین نام دارد. بعد از آن توسط دو لنگه درب چوبی مشبك به پس سرداب میرسیم كه محل نگهداری صیفی جات و كوزههای آب است. منفذی در گوشه شمال شرق قرار دارد كه راه به پشت بام دارد و كارش تهویه هواست. این اتاقك معمولاً در كاشان بدون به كار بردن هیچ مصالحی و فقط توسط كندن با كلنگ ساخته میشود و این به جهت نوعی خاكی است كه در این لایه از سطح زمین شهر كاشان وجود دارد. دانههای بسیار ریز و مقاوم. در دو طرف این سرداب 2 اتاق دیگر و هم سطح حیات و مستقل از سرداب هستند
در اتاق سمت راست همان چاهی است كه در بالا از آن سخن به میان آمد. اتاق غربی نزدیك آشپزخانه است كه نگهداری غلات و استراحتگاه خدمتكاران بوده است. در انتهای سمت راست این اتاق، دالان با ارتفاع بسیار كم به یك اتاق كوچك مربع شكل راه دارد. آشپزخانه در ضلع غربی حیاط قرار دارد كه بعداً راجع به آن خواهیم گفت.
ضلع شرقی
گوشه شمال حیاط پلكانی است كه به آغل و درب شرقی خانه راه دارد. درب شرقی خانه بیشتر جهت عموم استفاده میشده است. این درب همانند درب شمالی دارای هشتی است، با این تفاوت كه درب داخلی بعد از هشتی قرار دارد. درب سمت راست به بام قسمت شرقی خانه و درب سمت چپ به راهرو طویل شیبدار به سوی حیاط باز میشود. طویله در انتهای چپ این راهرو قرار دارد. در ضلع شرقی حیاط، حوض خانه است كه افراد پس از ورود از درب شرقی به همین قسمت و اتاقهای كناری آن در فصل تابستان هدایت میشوند. هوای حوض خانه توسط كانالهایی كه به بادگیرهای جنوبی متصل بودهاند. خنك و به وسیله حوض آب در وسط حیاط و حوض خانه مرطوب شدهاست. دو طرف حوض خانه راه پلكانی است كه به هشتی و از هشتی به اتاقها راه پیدا میكند. راه ارتباطی بین دو هشتی را صُفِّه میگویند. حوض خانه جایی از خانه است كه در هیچ یك از فصول نور آفتاب به آن نمیرسد. نام این قسمت در زبان عامیانه مردم كاشان نساقده بوده است. شاید ضرب المثل «تو جزء نساقدهها هستی» از مردم كاشان سرچشمه گرفته باشد. معنای ضرب المثل این است كه هر گاه در تقسیم مال یا چیزی به شخصی چیزی نرسد همانند آن قسمت از خانه است كه نور آفتاب به آن نمیرسد. این كار نیاز به تحقیق و بررسی بیشتری دارد.
به نظر میرسد كه آقای احسان بیشتر وقت خود را به خاطر قضاوت در همین قسمت خانه صرف كرده باشد.
ضلع جنوبی
نمای جنوبی به قرینه نمای شمالی است با این تفاوت كه در داخل زمین بنا شده است به طوری كه پشت بام جنوبی و شرقی هم سطح كوچه میگردند.
دلایلی چند وجود دارد بر ساخت این گونه بناها:
1. كاری را كه امروزه با عنوان شناژبندی برای ساختمانهای خود استفاده میكنیم وقتی قسمتی از خانه در داخل زمین بنا شود همین قسمت حكم میخی است برای كل ساختمان.
2. از تابش مستقیم نور آفتاب به دیوارهای ساختمان جلوگیری میشود تا گرمای آن وارد اتاقها نشود و بیشتر قسمت جنوبی و شرقی خانه در داخل زمین احداث میكردند به عكس قسمت شمالی كه روی سطح زمین ساخته میشود تا نور آفتاب مستقیم وارد اتاق شود.
3. رطوبت زمین فضای اتاقها را مرطوب میسازد.
4. جریان های هوایی كه توسط بادگیرها به داخل سردابها و حوض خانهها هدایت میشوند به علت اینكه از داخل زمین میگذرند آنها هم مرطوب میشوند. و این درست كار كولرهای امروزی است (پوشالها و شبكههای آهنی اطراف كولر)
5. آبهای زیرزمینی به راحتی وارد حیاط خانهها میشوند همانگونه كه از قسمت جنوب شرقی خانه آب قنات وارد میشود این قسمت را كاشانیها «بَلْبَلِه» میگویند و از آنجا به حوض وسط حیاط و حوض خانه هدایت میشود.
6. بار و علوفه را به وسیله چهارپایان از طریق پشت بام وارد خانه میكردند بدون اینكه چهارپا به داخل حیاط راه یابد. به این صورت كه چهارپا از طریق درب جنوبی تا انتهای پشت بام شرقی میآمده و از آنجا بار و علوفه را از طریق كوره راهی به آغل سرازیر میكردند و در آنجا انبار و یا به جاهای دیگر خانه منتقل میكردند.
اتاق شاه نشین (سه دری) كه در وسط قرار دارد تزیینات ساده گچ بری و آینه كاری دارد در دو طرف اتاقهای گوشواره (سه دری) و راهرو ارتباطی بین آنها بنا شده است پشت اتاق گوشواره غربی پستویی جهت نگهداری مواد و وسایل مورد نیاز ساخته شده است این اتاق با اتاق قسمت بیرونی خانه در ارتباط بوده است. در پشت اتاق گوشواره شرقی راه پشتی و مخفی بین فضای اندرونی و بیرونی خانه بوده است.
زیرزمین جنوبی 2 اتاقی را در طرفین خود دارد و بوسیله دربهای چوبی مشبك از هم جدا شدهاند. اتاق شاه نشین در وسط دارای طاقچه و رف میباشد قبلاً اتاق غربی زیرزمین با اتاق قسمت بیرونی خانه راه ارتباطی داشته است.
زیرزمین جنوبی نسبت به زیرزمین شمالی در سطحی پایینتر قرار دارد ضلع شرقی زیرزمین جنوبی آجر چینی به صورت مشبك است بدین دلیل كه هم تزیینی و هم باعث تهویه هوا میگردند. بالای اتاقهای گوشواره اتاقهای بالاخانه هستند كه راه ارتباطی بالاخانه غربی به بیرونی و پشت بام خانه است و فعلاً را ارتباطی با قسمت بیرونی قطع شده است. بالاخانه شرقی توسط پلكانی از گوشه ی ساختمان به حیاط راه مییابد بالاخانهها فقط در مراسم عروسی و روضه خوانی جهت پذیرایی از مهمانان بزرگ مورد استفاده قرار میگرفتهاند آشپزخانهای كه در ضلع غربی اندرونی خانه قرار دارد به هر 2 فضای بیرونی و اندرونی راه داشته است. سقف آشپزخانه بلند و تهویه از طریق بادگیری كه در ضلع شمالی آشپزخانه قرار دارد صورت میگرفته است. ظروف و سوخت هیزم در پستوها نگهداری میشدند. در زیر این آشپزخانه توسط پلكانی كوتاه به داخل زمین راه ارتباطی دیگری بین فضای بیرونی و اندرونی خانه بوده است. هشتی كه در میانه ضلع غربی حیاط قرار داشته راه ارتباطی بین دو حیاط خانه بوده است و هم اكنون به دستشویی تبدیل شده است.
لازم به ذكر است كه بعد از فروش قسمت بیرونی خانه و شخصی شدن این قسمت از ملك كلیه راههای ارتباطی بین این 2 فضا كاملا بسته شده است.
این خانه توسط مهندس مروج از علاقمندان به فرهنگ و هنر در نوروز 81 خریداری شد و به كانون اندیشه جوان ـ سپهری1 واگذار گردید.
هفت اب انبار که در شهرستان گراش، استان فارس قرار دارد در اندازههای مختلف و زمانهای متفاوت ساخته شدهاست. در فاصلهکمی نسبت به هم قرار دارند و در مسیر رود خانه فصلی بنام بزئرد (bezerd) در محله ناساگ، واقع میباشد، از این هفت آبانبار، پنج حلقه آن دارای سقف گنبدی شکل و دوحلقه دیگر بدون سقف است که بزرگترین و معرفترین آنها به برکه حاج ابوالحسن موسوم گردیده که مشخصات آن بشرح ذیل است.
بر طبق سنگ نوشتهای که در دهانه شمالی شرقی نصب است این آبانبار به همت حاج ابوالحسن، فرزندحاج حسن (بانی برکه چهار تاخ)، ساخته شدهاست خصوصیت منحصر به فرد آن، این است که در دیواره مخزن در سمت دهنه جنوب شرقی تا کف آبانبار و در سمت بقیه دهنهها تا چهار ردیف، ادامه دارد. مخزن آن دایرهای شکل بوده، همچنین طاقهای مجراهای ورودی و خروجی آب که در سمت غربی دهانه شماره یک و چهارقرار دارد وکف آن، بر خلاف دیگر آبانبارها هم سطح دهانهها و طاقهاآن، بصورت هلالی است. طاقها سردرها و دهنهها به شکا تیزه دار ساخته شده که طاقهای سر در شماره دو و پنج تزئینات مقرنس و سردرها از دیواره مرتفعتر بوده و مانند دیوار بدنه (شاوره)، از سنگ و ملاط گچ تشکیل شدهاست...گنبد آبانبار با سنگ ملاط گچ ساخته شده و با ساروج اندود شدهاست.هفت برکه گراش در تاریخ ۱۳۵۵ به ثبت میراث فرهنگی کشور رسیدهاست
معماران ایرانی به دلیل نگاه عالمانه به اقلیم و علم زیست شناسی، عجایبی حیرت انگیز و ماندگار با عنوان کبوترخانه های ایرانی خلق کرده اند که حقیقتا سزاوار است به آنها به عنوان آثاری برتر از عجایب هفتگانه عالم نگاه کرد.
کبوترخانه های ایرانی مانند بسیاری از مظاهر هنری ایران ناشناخته مانده اند این در حالی است که این برجهای زیبای کبوتران به عنوان زیرساخت تاسیسات کشاورزی در تمام سرای ایران از کناره های شرقی دریاچه ارومیه گرفته تا کویر یزد و میبد و برخی روستاهای نطنز و کاشان و از جنوب خراسان و طبس گرفته تا گوشه و کنار شهرها و آبادیهای این سرزمین حضوری پیوسته داشته است.
تنها در حوالی اصفهان بیش از سه هزار برج زیبای کبوتر وجود داشته است و استان یزد نیز در شهرستان میبد یکی از زیباترین کبوترخانه ها را در خود جای داده است.
طراحی و عملکرد کبوترخانه ها بسیار جالب و عالمانه بوده به گونه ای که در جذب کبوتران و خلق زیستگاهی امن برای کبوتر، حیرت برانگیز بوده است.
کبوترخانه ها مانند دژ نظامی در برابر همه دشمنان کبوتر که کم هم نیستند، مقاوم و نفوذ ناپذیر بوده است.
ساختار معماری کبوترخانه به گونه ای بوده که نه تنها در برابر پرندگان شکارچی مانند قوش، جغد و کلاغ فکر و اندیشه شده، بلکه هرگز پرندگان مهاجم را نیز درون برجها راهی نبوده است زیرا نحوه ساخت این کبوترخانه به گونه ای بوده که امنیت همراه با آرامش و آسایش کبوتران را تأمین می کرده است.
فضای داخلی کبوترخانه ها گاه محل اجتماع بیش از 25 هزار کبوتر بوده است
دقت در اجرای این برجهای کبوتر به حدی بوده است که درصد اشتباه ورود پرندگان مزاحم را به صفر می رسانیده زیرا اگر حتی یک مورد پرنده یا حیوان مهاجمی به درون این کبوترخانه راه می یافت، هرگز هیچ کبوتری احساس امنیت نمی کرد و کبوترخانه خالی از حضور کبوتران می شد.
فضای داخلی کبوترخانه آن چنان امن و مفرح بود که گاهی محل تجمع حدود ۲۵ هزار کبوتر می شد.
آشیانه ها آنچنان زیبا و منظم با مدولهای یک شکل و از مصالح کاهگل ساخته شده بود که در تابستان بسیار خنک و به گونه ای بوده است که باد در فضای آن جاری بوده و برعکس در زمستان گرم و از وزش بادهای سرد محلی در امان بوده است.
همه این تمهیدات منجر به خلق این شاهکارهای معماری یعنی کبوترخانه های ایرانی شده است.
قطر سوراخهای ورودی کبوتران به داخل برجها به اندازه ای ساخته شده است که تنها کبوتران می توانستند وارد آن شوند و پرندگان مهاجم قادر به ورود به داخل آن نبودند.
معماری زیبای کبوترخانه های ایرانی همراه با عملکرد اقتصادی آن یعنی کارخانه ساخت مرغوب ترین کود شناخته شده در جهان بر کسی پوشیده نیست.
از علوم دیگر در ساخت برجهای کبوتر همچون استفاده از دانش فیزیک با توجه به اصل تشدید به منظور توجه و پرواز همزمان دسته جمعی حدود ۱۴ هزار تا ۲۵ هزار کبوتر در اثر برخاستن ناگهانی که ارتعاشات بسیار قوی را به دنبال دارد، عالمانه بهره برده شده است.
هندسه و ریاضیات به خاطر به حداکثر رساندن سطح در حجمی ثابت و بهره گیری از اصول زیباشناختی آن چشمگیر است.
دانش جانورشناسی و روانشناسی جانوری از دیگر علومی است که در ایجاد تجهیزات دفاعی کبوترخانه و تمهیدات مکانیکی، بیولوژیکی و شیمیایی برای مبارزه با دشمنان کبوتر اعمال می شده است.
معماری داخلی کبوترخانه ها استثنایی است؛ عظمت این بناها هم به سبب گستردگی و شکوه و هم به سبب تنوع در فرم اعجاب برانگیز است و این بناها مانند سایر آثار معماری ایرانی هم از عملکرد وافر و هم از فرم زیبایی پیروی کرده است.
ساخت کبوترخانه یکی از تجربیات ارزنده کشاورزی سنتی یزد و اصفهان است که در استان یزد دو کبوترخانه میبد و کسنویه باقی مانده است.
برج کبوترخانه میبد در جنوب شرقی باروی قدیم میبد (محل کنونی فرمانداری میبد) واقع است و بنا از خارج به صورت برجی مدور و آراسته به نقشهای ویژه و از داخل دارای سه طبقه و مجهز به هزاران لانه برای جلب و نگهداری پرندگان مهاجر است.
برج کبوترخانه هم به لحاظ حمایت از پرندگان بی پناه و هم به جهت استفاده ای که در گذشته از کود آنها برای کشاورزان می کردند قابل توجه است.
قدمت برج کبوترخانه میبد به دوران قاجار بر می گردد و در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
این برج به صورت استوانه ای ساخته شده و دارای تزئینات قطاربندی آجری و گچی است که مانع تردد مارها به داخل برج می شود ولی در برجهای مکعبی و چند قلو ترفندهای دیگری مانند ایجاد قوس به داخل انجام شده و زمانی که کبوتران احساس خطر می کنند به طور ناگهانی به پرواز در می آیند که این امر موجب ایجاد ارتعاشی داخل برج می شود و برای رفع این مشکل، علاوه بر ساختن یک طبقه در میانه برج، طاق هایی بین استوانه خارجی و داخلی ایجاد کرده اند تا طول برج کاهش یافته تا ضمن استحکام سازه از ارتعاشات نیز جلوگیری می کند.
نوارهای گچی اطراف دیوار، تله مارگیر، گنبد کنگرهای و طاق بندی با گچبری های خاص از دیگر ویژگیهای برج کبوترخانه میبد است.
ساخت کبوترخانه، یکی از تجربیات ارزنده کشاورزی سنتی یزد و اصفهان است که در استان یزد دو کبوترخانه میبد و کسنویه باقی مانده است.
پیش از رواج کودهای شیمیایی کشاورزان مناطق کویری یزد و اصفهان از فضله پرندگان برای افزایش بهره وری خاک استفاده می کردند و برای این منظور بناهایی که کبوترخانه نامیده می شد، در اطراف آبادیها می ساختند.
کبوترخانه ها و سیاحان خارجی
کبوترخانه های ایرانی مورد توجه بسیاری از سیاحان و گردشگران خارجی بوده و ابن بطوطه مراکشی ظاهرا اولین سفرنامه نویسی بوده که درباره کبوترخانه ایرانی سخن گفته است.
او در سفر طولانی خود در حدود پنج قرن قبل (۴۷۷ سال پیش) می گوید: این کبوترخانه ها را بین راه قریه فیلان و اصفهان دیده است: "قیلان قریه بزرگی است که بر روی رودخانه عظیمی ساخته شده و در کنار آن مسجد زییایی وجود دارد. آن روز تیر از وسط باغها و آبها و روستاهای زیبا که برجهای کبوتر زیادی داشت به مسیر خود ادامه دادیم و پسین روز به اصفهان رسیدیم...»
علاوه بر ابن بطوطه در قرنهای بعد نیز سیاحان بسیاری راجع به برجهای کبوترخانه اصفهان و یزد مطالب بسیاری نوشته اند.
عملکرد پرسود کبوترخانه ها در کشاورزی مغفول مانده است
کبوترخانه در گذشته در اقتصاد کشور نیز تاثیرگذار بوده اند به نحوی که غازان خان مغول در کنار سایر اقداماتی که برای احیای کشاورزی ایران انجام داد، فرمانهایی برای حفظ و بازسازی و نگهداری کبوتران و کبوترخانه ها صادر کرد و بی انصافی است که از این همه دانش و تحصیل این آثار بی بهره باشیم و هیچ کاری در خور عظمت آنها انجام ندهیم و هر روز شاهد فروریختن این مواریث فرهنگی و هنری باشیم.
متاسفانه عملکرد پرسود این بناهای با ارزش که در کار کشاورزی بنیادی حیاتی دارد، بر جامعه ما پنهان مانده است.
این بناهای شگفت آور، کارخانه ساخت مرغوبترین کود شناخته شده جهان هستند.
جهانیان ایرانیان را حساس ترین انسانهای جهان معاصر در حفظ و حراست از آثار باستانی خویش می دانند به همین دلیل بر ماست که چون گذشته در حفظ مواریث فرهنگی از جمله اندیشه دل سوزانه برای بازمانده این برجهای دل انگیز کبوتران که هر کدام یک جاذبه توریستی است، با یکدلی و همکاری سازمان میراث فرهنگی، سازمان ایرانگردی و جهانگردی، سازمان حفظ محیط زیست، وزارت جهاد کشاورزی، دانشکده های باستان شناسی و معماری و سایر سازمانهای مرتبط، در حفظ این آثار اعجاز برانگیز معماری که زیرساخت ارتقای صنعت کشاورزی این مرز و بوم است، همت کنیم.
زرتشتیان در طول تاریخ بناهای زیادی را وقف جامعه ایرانی کرده اند. آموزشگاهها،مزارع و آب انبارها نمونه بازر این مدعاست.
آب انبار اله آباد چندین و چند سال است که زرتشتیان و مسلمانان این دیار را سیراب کرده . آب انباری که حدود سال 1300خورشیدی ساخته و تاکنون مورد استفاده قرار گرفته است.
بنا بر اظهارات شاه بهرام دمهری، قسمت آبشخور آب انبار از دوفسمت مجزا تشکیل شده تا بهدینان و مسلمانان به صورت مجزا استفاده کنند. چرا که در گذشته مسلمانان ، زرتشتیان را نجس شمرده و از ظروف آنان استفاده نمی کردند. بر همین اساس آنهااز جایی که مزدیسنان آب می خوردند ،سیراب نمی شدند.
روزی یکی از مسلمانان اله آباد به سازنده آب انبار گفت برای چی او این مکان را وقف غیر زرتشتیان هم کرده است؟
اوپاسخ داد که وقف ،زرتشتی و غیر زرتشتی ندارد. باید همه استفاده کنند و بانی اش را خدا بیامرزی کنند.
گفتنی است که این آب انبار در کنار مدرسه شاهپوری در غرب اله آباد واقع شده است. از آنجاییکه سنگ نوشته آن کنده شده بانی آب انبار مشخص نیست.
اله آباد یکی از نقاط زرتشتی نشین شمال یزد مابین جعفر آباد و نصرت آباد است.
این آب انباردرمحله قلعه واقع شده است که قدمت آن را به عصرصفوی نسبت می دهند . راه پله وورودی آب انبار درجبهه جنوبی است وبه پا شیر منتهی است . مخزن آب انبار طرحی مدوردارد وسقف آن بصورت نیم کره است وسه بادگیر چهاروجهی دو طرفه به آن متصل است . درفاصله بین ورودی راه پله وهمچنین درجبهه های اطراف بنا چسبیده به آن منازل مسکونی ساخته شده است وجزورودی راه پله که محدود به کوچه است اجزاء دیگر بنا از دید محفوظ می باشد . بطوری که به منظور مشاهده بادگیرها وسقف مخزن باید ازراه پله خانه ایجاد شده روی راه پله آب انبار اقدام نمود . مصالح بکاررفته دربنا خشت وگل ، آجرو ملاط ساروج 16می باشد .
آب انبار امامزاده:
نوع مصالح وخصوصيات معماري بنا نشان از قدمت بيش از سيصد سال آن دارد واقع شدن بنا در كنار امامزادهاي متعلق به دوران صفوي نيز به تعيين قدمت بنا در عهد صفوي قطعيت بيشتري ميدهد. در خصوص وجه تسميه بنا نيز قابل ذكر است به دليل واقع شدن بنا در كنار امامزاده به اين نام خوانده شده است.
بناي آب انبار امامزاده به مساحت 102 متر مربع در جوار امامزاده و يكي از دروازههاي ورودي قديم ندوشن واقع شده است. مصالح به كار رفته در بنا سنگ، ساروج، آجر و خشت است. مخزن با پلان دايرهاي شكل به عمق تقريبي 5 متر ايجاد شده و نماي بيروني مخزن تماماً از سنگ ميباشد. سه هواكش خشتي يكطرفه در اطراف مخزن موجود بوده كه يكي از آنها براي تعريض كوچه مجاور تماماً تخريب شده است.
درگاه ورودي با آجر و خشت ساخته شده و پوشش سقف آن كاهگل است.منبع تامين آب آن نيزقنات بوده است
آب انبار خرمن زار :
قدمت بنا كه به دوران قاجار باز ميگردد، موقعيت آن كه در ميانه كشتزارهاي ندوشن واقع است و كاركرد آب انبار و فضاي جانبي آن در كشاورزي سنتي را ميتوان از ويژگيهاي قابل توجه آب انبار خرمن زار بر شمرد. مصالح به كار رفته در آب انبار خرمن زار خشت و گل، آجر، سنگ و ديمه 17است.
آب انبار داراي يك بادگير دو طرفه با پلان مستطيل شكل است كه در جبهه غربي واقع است. و نقش آن در آب انبار تهويه فضاي خزينه و خنك سازي آب موجود در آن است. دهانههاي بادگير آب انبار رو به غرب و شرق است و هر دهانه داراي دو قفسه ميباشد. نحوه دسترسي به پاشير از طريق 6 پله صورت ميگيرد كه مسير آن به صورت L شكل است. اتاقي در جبهه شمالي آب انبار ساخته شده، مكاني است براي استراحت كشاورزان ، به اين فضا در مناطق ميبد و صدوق «گمبه» ميگويند.18پلان مخزن آب انبار مستطيل شكل ميباشد.
آب انبار سكينه:
بناي آب انبار سكينه داراي مخزني مدور با سقفي گنبدي شكل است . آب انبار دو بادگير چهار طرفه با مقطع مستطيل شكل دارد . ورودي راه پله اخيراً مسدود شده ولي از شواهد و گفته ها چنين بر مي آيد كه راه پله آن سرپوشيده است . مصالح به كار رفته در بنا خشت و گل است و از آجر در نماي بدنه بادگيرها ورويه سقف مخزن استفاده شده است . آب انبار سكينه به واسطه قرار گيري در حريم خانه حاجي صادق و مسجد قلعه گزينه مناسبي براي ايجاد مركزي فرهنگي در بافت تاريخي ندوشن است .
آب انبار بوستان:
مصالح به كار رفته در آب انبار بوستان خشت وگل، آجر، سنگ و ديمه( اندودي متشكل از خاكستر و آهك براي آب بندي) است. يك بادگير دو طرفه بين خزينه آب انبار و اتاق جنبي آن ساخته شده كه تهويه و خنك سازي هر دو فضا را برعهده دارد، پلان بادگير آب انبار بوستان مستطيل شكل است و دهانه آن سوي مغرب و مشرق است و هر دهانه داراي دو قفسه مي باشد.
پلان مخزن آب انبار هم مستطيل شكل ميباشد و سقف آن گردچين است. راه پلههاي آب انبار براي دسترسي به پاشير تخريب شده است كه احتياج به بازسازي دارد.
آب انبار ميدادان:
مصالح به كار رفته در آب انبار بوستان خشت وگل، آجر، سنگ و ديمه است. يك بادگير دو طرفه بين خزينه 19آب انبار و اتاق جنبي آن ساخته شده كه تهويه و خنك سازي هر دو فضا را برعهده دارد، پلان بادگير آب انبار بوستان مستطيل شكل است و دهانه آن سوي مغرب و مشرق است و هر دهانه داراي دو قفسه مي باشد.
آب انبار مريضان:
آب انبار مورد نظر در تداول عامه به نام « انبار مريضو» ( ANBAR – E – MAHRIZOO) گفته مي شود ، اما بنا به گفته سالمندان ندوشن نام صحيح آن آب انبار محمد رضا مي باشد . محمدرضا نام باني و واقف آب انبار و باغ جنب آن است . دسترسي به پاشير آب انبار از ده راه پله مسقف امكان پذير است . در سر در ورودي راه پله سنگ كتيبه مربع شكلي نصب بوده كه اكنون بر جاي خود نيست . مخزن آب انبار مستطيل شكل است و دو بادگير يك طرفه دارد . مصالح به كار رفته در بنا خشت و گل و آجر است.آب انبار مريضان ( يا محمدرضا ) داراي كتيبه اي نيز بوده است كه در حال حاضر بر جاي خود نصب نيست .
گفتني است محله اي كه آب انبار مذكور در آن واقع شده ، بر اساس نوشته زيلوي مسجد سودك كه در نزديكي آن واقع است در قرن سيزدهم به محله ملايان معروف بوده است .